جایی برای روسیه نیست؟!

روسیه دیگر قطبی بزرگ در جهان نیست بلکه به مالک پمپ بنزینی تبدیل شده که فقط مشتریان خاص با قیمت‌هایی که خودشان بر اساس قاعده «همیشه حق با مشتری است» تعیین می‌کنند از آن خرید می کنند. چینی‌ها در سطح عملی به تنها راه نجات روسیه تبدیل شده‌اند.

به گزارش تحریریه، در مفهوم سیاسی جهانی درباره ظهور جناح‌ها یا گروه‌های منطقه‌ای که به‌عنوان «نیروی سوم» یا «نیروی خارج از صف‌بندی» طبقه‌بندی می‌شوند، صحبت‌ها رو به افزایش است. در اینجا این جناح‌ها یا گروه‌ها دشمن دو محور اصلی؛ یعنی ایالات متحده آمریکا و اردوگاه وابسته به آن و چین و متحدانش نیستند. این صحنه در نگاه اول گویی تکرار مرحله ظهور کشورهای جنبش عدم تعهد در طول جنگ سرد (1947-1991) و سازگاری آنها میان شرق شوروی و غرب آمریکایی به نظر می‌رسد.

البته در اینجا تفاوت‌ها و پارادوکس‌هایی وجود دارد: هیچ تفاهم منطقه‌ای شبیه جناح کشورهای عدم تعهد وجود ندارد. به این ترتیب که جناح‌های منطقه‌ای در حال ظهور در خاورمیانه، جنوب شرقی آسیا و تا حدودی آمریکای جنوبی از یک محیط ژئوپلیتیکی خاص سرچشمه می‌گیرند که از نظر جغرافیایی در حال گسترش نیستند بلکه بیشتر از نظر اقتصادی گسترش می‌یابد و درصدد تغییر توازن قوا به نفع یک طرف و به ضرر طرف دیگر نیستند یا حتی در راستای تلاش برای برقراری روابط برابر به منظور حفاظت از خود در چارچوب منطقه‌ای نمی‌خواهند دیدگاه خود را بر هیچ قطب جهانی تحمیل کنند.

تفاوت دیگر که اصلی است این مسئله می تواند باشد که روسیه دیگر قطبی بزرگ در جهان نیست بلکه به مالک پمپ بنزینی تبدیل شده که فقط مشتریان خاص با قیمت‌هایی که خودشان بر اساس قاعده «همیشه حق با مشتری است» تعیین می‌کنند از آن خرید می کنند. چینی‌ها در سطح عملی به تنها راه نجات روسیه تبدیل شده‌اند.

در مقابل به نظر می‌رسد دو ابرقدرت کنونی یعنی آمریکا و چین گویی از میزان تحولات جاری باخبر هستند. تحولاتی که از قطب بودن یکی از آنها کم نمی‌کند به ویژه این‌که نیاز چین به دلار آمریکا بسیار بیشتر از آن چیزی است که برخی علاقه‌مندان به پایان سیطره دلار گمان می‌کنند. همچنین نیاز آمریکا به چین شبیه نیاز آمریکا به هیچ کشور دیگری در طول تاریخ (تاسیس این کشور) نیست.

مهم‌ترین مسئله این است که خلاءهای ناشی از فروپاشی کشورها یا ائتلاف‌ها مانند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یا یوگسلاوی در ابتدای دهه نود قرن گذشته به سرعت از طریق نفوذ منطقه ای یک ابرقدرت پر شد و هر گونه خلاء مشابهی در آینده از این چارچوب خارج نخواهد بود با این تفاوت که وابستگی کمتری به قطب بزرگتر وجود خواهد داشت؛ یعنی چیزی شبیه تمرکز زدایی جهانی که از اصول مرکزگرایی و قوانین آن خارج نمی‌شود. در چنین جهانی، چند قطبی کاملا مستقل وجود ندارد بلکه انسجام و هماهنگی زمانی به هم می خورد که امور به اصل «هر که با ما نیست علیه ماست» برسد.

منبع: دیپلماسی ایرانی

پایان/

۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۰
کد خبر: 26738

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 8 + 7 =